سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دنیای من
به دوستی آن که به عهد خود وفا نمی کند، اعتماد مکن . [امام علی علیه السلام]
>> ( پنج شنبه 85/2/7 :: ساعت 7:14 عصر)

 

(نظر شما نشانه حضور شما و حضور شما نشانه توجه شما ست )

سلام

من قصد نداشتم خیلی وارد مسایل روز کشور بشم اما این حرفهای مبارزه با بی حجاب و رفتن خانمها

به ورزشگاه جالب بود حیفم اومد هیچی نگم البته من همونطور که دوستانم می دانند نه چپ هستم

نه راست و سیاست فقط حرف تلخ حق وبی طرفی پدر بزرگوار را در پیش گرفته ام و برای همه هم احترام

در حد خودشان قایل هستم !

 1.در مورد  حجاب من خودم  به کلام ( دل پاک باشه و ظاهر هر چی هست عیبی نداره ) هیچ اعتقادی

ندارم و معتقد نیستم که حجاب در اماکن عمومی یک مساله شخصی هست و برعکس  می گویم حتما باید تابع

قانون باشه و از چارچوب معینی پیروی بشه حال عقاید متفاوت می توانند در محافل خصوصی هر طور که دوست دارند

رفتار کنند .(به همین دلیل در مرکز خودمون بی اندازه هم سخت گیرم البته نه به سبک طالبان  )!!!!

اما نکته اینجاست که هر سال عده ای داد می زنند برخورد کنید و عده ای می گویند نه آقا کار فرهنگی

کنید عده ای می گویند دخترانمان از دست رفتند عده ای می گویند نه آقا خیلی هم خوب هستند !!!!

خلاصه اینقدر می گویند و می گویند تا فصل گرما تمام شود و موضوع به حاشیه برود که اگر کسی احساس

مسوولیت داشت می توانست بدون بوق و کرنا کارش را انجام دهد اما امان از فکر آرای مردم در دوره های بعدی

انتخابات مجلس و شوراها و ...که نمی گذارد بعضی ها ظاهرو باطنشان یکی باشد !

2.در مورد ورزشگاه رفتن خانمها  نکته جالب تر است دقیقا با پایان لیگ فوتبال و چند ماه تعطیلی و بجای

آنکه اول کار و بررسی اصولی انجام شود اعلام می شود خانمها مجازند بروندفوتبال ببینند  !! و بعد بلافاصله

 صداهای اعتراض از آقایان محترمی بلند می شود که نه اختلاط است و خلاف شرع

و نگاه نامحرم به بدن ها ی مردان بلورین !!!!!و از این حرفها که دین از دست رفت و .......

جالب اما اینجاست که چند سال است خانمها در مسابقات تنیس و والیبال و بسکتبال و ...حضور فیزیکی دارند و

در فاصله ای کمتر از فوتبال به تما شای مسابقه می نشینند و با هماهنگی مردها به تشویق می پردازند

اما کسی احساس از دست رفتن دین نداشت و ...

در ضمن اگه اشکال داره خوب حضور مختلط در سینما ها که چراغ ها هم خاموش است و همه جا نیمه تاریک !!!!!!

که خطر دین زدایی آن بیشتر است !!!! در کنار این موضوع وقتی کاریکاتور پیامبر رحمت را کشیدند

چرا همه بیست روزی دیرکرد صدور بیانیه داشتند ولی اینجا یک روزه وای وای بلند شده است !!

من فقط یک چیز می فهمم اون هم این که جلب آرای مردم برای انتخابات پیش رو در ایران لیبرال رو اصولگرا

اصولگرا رو فمنیست و چپ وراست رو راست و چپ می کنه !!!!!!!!


  نوشته های دیگران ()
>> ( یکشنبه 85/2/3 :: ساعت 5:34 عصر)

 

سلام

تمام سعی من بر این است که وبلاگ حالت خیلی خصوصی و یا شعاری پیدا نکنه اگه جاهایی چنین شده یا

می شه به بزرگواری خود بر من ببخشایید

هر وقت که مشکلی برام پیش می آید سعی می کنم باهاش کنار بیام سعی می کنم قدرت تحملم رو بالاتر ببرم

هروقت مریض میشم یا شکستی می خورم یا ضربه ای به من وارد میشه هم سعی می کنم با اون منطقی کنار بیام

هم اینکه می دونم که به امید پیروزی و برخاستن و کامیابی باید به راه پر پیچ و خم زندگی ادامه بدهم و هم می دونم

باید واقعگرا بود و با دردهای زندگی چاره ای جز کنار اومدن نیست که غیر از این فقط زجربیشتری می کشیم و بس

همیشه با مشکلاتم حتی حادترین اونها به هر سختی هست مدارا می کنم اما و اما

سخت ترین ها برای من مشکلات و غم دیگران است دیگرانی که مخصوصا اگرجزو عزیزان و دوستان و آشنایان

باشند برخورد با چهره غمبار یا شنیدن صدای لرزان و چشمان اشکبارشان من رو از خود بیخود می کنه

واقعا می گم که دیگه تحمل دردهای دوستانم رو ندارم دیگه در برخورد با سختی های دیگران که بسیاری

اوقات کاری هم جز دلداری از من بر نمی آید کم آوردم

دیگه وقتی می شنوم عزیزی سرطان گرفته یا فامیلی سکته مغزی کرده یا دوستی به هزار و یک علت

در آغاز زندگی مشترکش دنبال راههای طلاق هست و یا آشنایی با مخفی کاری جاهلانه خانواده همسرش

مدت کوتاهی از ازدواجش گذشته با یک همسر ی که سخت به بیماری قلبی دچار است روبرو شده

یا وقتی دوستی تلفنی از اینکه باید ماهی دویست هزارتومان قسط بده و با همسر و دو فرزند بدون کار مانده

برام تعریف می کنه وقتی عزیزی که جفاهای سختی بر او رفته و روزگار بدجوری باهاش رفتار کرده و از

خودی و غیر خودی ضربه خورده و می خوره و این گره های زندگیش انگاری که خیال باز شدن نداره از غمهای

بی پایانش برام میگه و من از بس ناتوانم فقط حرفهای تکراری تحویلش می دهم که درست می شه و....

دیگه نمی دونم چه باید بکنم  چگونه کناربیام با این همه ملال و سختی و خرد شدن عزیزانم و دوستانم و ...

باور کنید اما که وقتی با بمباران کلامی  و رفتاری غم و درد دیگران روبرو می شم یادم می ره که

چه ضربات کوچک  و بزرگی رو از این روزگار تحمل کردم و چه جفاهایی دیدم از آنان که انتظار نداشتم !!!!

من چه کنم با غمها و گریه های عزیزان وقتی ناتوانم واقعا چه باید بکنم ؟

 


  نوشته های دیگران ()
>> ( پنج شنبه 85/1/31 :: ساعت 1:10 صبح)

 

سلام

میگم این وبلاگ داره زیادی جدی میشه ایندفعه گفتم دوسه تا نکته رو توضیح بدهم

1.به من می گن چرا پیام ها روخصوصی کردم و بعضی ها رو عمومی نمی کنم مگه خبریه !!!!

میگم نه هیچ خبری نیست اما من معتقد به آزادی بیان بطور مطلق نیستم و با سانسور و فیلتر

در وقت خودش شدیدا موافقم .تازه من مطالب رو برای همه مینویسم اما معلوم نیست دوستان

نظرات خود را برای همه نوشته باشند !!!!

2.این چند روز از بس که فعالیت هایم زیاد شده و در هم پیچیده حسابی خسته شدم از بس که کارها

زیاد وطرحهای من زیاد وهنوز تموم نشده دوست دارم طرح جدید هم آغاز بشه از بس که فکر می کنم وقت

نیست کلافه شدم .خیلی بد هست که آدم همفکر و همنظر نداشته باشه (فقط در مورد مسایل کاری)!

خیلی دوست دارم که به جایی برسم که اگر روزی نبودم مطمئن باشم کارها درست پیش میره

نمی خواهم از خودم تعریف کنم اما سابقه نشان داده که باید نگران باشم چون بعضی ها از اون بقیه !!!

که باید کار رو انجام بدهند خیلی راحت طلب و عافیت طلب هستند و چقدر بد هست که ما فقط خودمون

رو در نظر بگیریم و منافع خودمون رو  حتی در قبال نزدیکان

3.در مورد ازدواج که دوستی گفتند راه حل مشکلات هست !!! من مخالفم که اولا از هر رویدادی

 فقط در حد خودش و توان تاثیر گذاریش باید توقع داشت و ثانیا اگه ازدواج حلال مشکلات بود که اینقدر

همه بعد از اون مشکلاتشون چند برابر نمی شد!!!!!!!

4.طبق معمول متن زیبایی  که در جایی خواندم را نقل می کنم  :

الهی  آنکس که در تنها ترین تنهاییم  تنهای تنهایم گذاشت

الهی تنهاترین تنهاکسش در تنهاترین تنهاییش تنهای تنهایش نگذارد

 

 


  نوشته های دیگران ()
>> ( جمعه 85/1/25 :: ساعت 3:33 عصر)

سلام

1. حرف برای گفتن بسیار است اما کامنت الهه امید که اول متنش رو می آرم لازم به جوابیه ای بود که نباید از آن

گذشت اما متن نظر ایشان بر مطلب قبلی من :

سلام ! 1. میگم با این مطلبی که نوشتی بد نبود اسم وبلاگتو میذاشتی آخرت من !

 2. به هر حال گذشت زمان یه واقعیتیه که نمیشه انکارش کرد. اما من نظرم اینه که مثل یه مسافرته. فکر کن شما با قطار داری میری یه جایی بعد نمیشه از لحظات در قطار بودن و مناظر بیرون لذت نبری به این دلیل که خب من که مال توی قطار آفریده نشدم. نه عزیزم بهتره فعلا که تو  قطاری از قطار و شرایطش لذت ببری و بعد که رسیدی بفکر اونجا باشی. فقط تو قطار مواظب یه چیز باش: یه کاری کن که سالم برسی!

3.درسته خدا گاهی اوقات ممکنه هدیه رو مشکل پیچش کنه اما این یه نوع مثبت نگریه. یادت باشه که ممکنه گاهی هم مشکل رو هدیه پیچش کنه

اما جواب :

1.سرانجام دنیای من و شما و همه به آخرت ختم می شود و به دنیای دیگر   حتما توقع ندارید که من در مطالبم

چشم رو بر واقعیات ببندم و به قول بعضی ها حال رو دریاب فردا خدا بزرگه . قاعدتا هر از گاهی تلنگر لازم است

2.در مورد اینکه ما مسافریم شکی نیست اما دو نکته : من تر جیح می دهم خودم رو مسافری در جاده ای پر از

دست انداز و همراه با فرعی و خاکی و اطرافش دره های عمیق بدانم که تازه نه سوار بر قطار که ماشینی هستم

که راننده اش خودم هستم و اما باید با رعایت اصول رانندگی سالم برسم

و اما در این جاده و در مناظر اطرافش تا آنجا که می دانید همیشه منظره زیبا نیست گاهی هم با کیلومترها کویر

روبرو می شوید با تصادف های خسارت بار با بیابان برهوتی که گاهی انسانی در آن نمی بینید و اینجاست که باید

در هر شرایطی از همان صحنه ها گفت و نوشت که در مسیر هست نه از خیالات و خوش بینی های صرف و

زیبیاییهای قبل. بله با امید به ادامه مسیر که دوباره زیباییها رو می بینیم و امید به این که در حال نزدیکی به مقصدی هستیم

که وعده داده شده  با تحمل کویر می توان جلو رفت . پس هم باید از زیباییهای دنیا نوشت و هم از تلخی ها و زشتیها که

 هر دو واقعیات و هر دو لازم هستند و اما در مورد نظر آخرتون :مگر نه این است که هر چه از دوست رسد نکوست  .

مگر نه این است که اگر هم مشکلی به ما میرسد  حتی در قالب هدیه باز هم لطفی است در جهت امتحان ما و

برای رسیدن به هدیه ای بالاتر از آنچه ما در فکر داریم . مگر نه این است که خداوند برای بندگانش بدی

نمی خواهد مگر نه این است که شما مرتب می فرمایید باید به انسا ن های اطراف خود با دید مثبت نگاه کنیم

چطور می شود نگاه به خدا را به مثبت و منفی تقسیم می کنید !!! همه آنچه که برای ما رخ می دهد آزمایش

و امتحان الهی است و این ما هستیم که باید با انتخاب رفتار درست سربلند باشیم همه چیز لطف الهی است

و بسته به نوع بر خورد ما دارد و اینکه هدیه را فقط در چارچوب این دنیا و امروز و فردای مادی ببینیم یا با دید

وسیعتری حوادث را تحلیل کنیم مگر نه این است که در مقیاس مادی حتی جفای یار را هم زیبا می دانیم

و آن را محبتی شیرین  و خدا بزرگتر از آنست که بر اشرف مخلوقات خود ظلمی کند .ممنون 

 


  نوشته های دیگران ()
>> ( یکشنبه 85/1/20 :: ساعت 1:16 عصر)

 

سلام

یک سوال داشتم:وقتی میروی آرایشگاه و می بینی هرچی که داره از سرو صورتت کم میشه رنگ سفیدش بیشتره!!

وقتی که می خواهی از بعضی حادثه های تلخ و شیرین تعریف کنی می بینی گاهی مربوط به 20 سال پیش هست

وقتی  می بینی مجبوری کم کم برای اینکه حرفهایت رو فراموش نکنی حتما یه گوشه ای  یادداشت کنی

و بعدش تازه یادت بره که کجا نوشتی !! و اصلا چرا نوشتی !!

وقتی که میری دکتر برای معالجه بیماری و می بینی چه جالب نه اینکه قبلی هنوز رفته

بلکه یکی دو تا بیماری هم اضافه شده و باید دوتا دارو هم به داروهای  قبلی افزود !!

وقتی می بینی دوستان می گویند اووووووووووووووه تو واقعا هنوز ازدواج نکردی !!

وقتی می بینی که چقدر عکسهای سالهای قبلت زیباتر بوده !!!! و مرتب هم خانواده این رو بهت یاد آوری میکنند!!

وقتی می بینی چقدر از اونهایی رو که دوستشون داشتی یا حتی نداشتی !! کم شده اند و تو ی این دنیا نیستند

چه نتیجه ای می گیری ؟

 که آره عزیز تو هم پیش به سوی پیری .که به خود بیا دیگه اینقدر برای حوادث دنیا غصه نخور اینقدر همه چیز رو

سخت نگیر یک هم به فکر خودت باش و به اینکه قرار نیست همه چیز رو تو ی این دنیا بدست بیاری

به اینکه مقصد اصلی ما جای دیگه ای هست و هدف ما چیز دیگه ای و ما بد فراموش کار شده ایم و مشغول !

2.این جمله زیبا  رو در جایی خوندم:

وقتی خدا بخواهد برای شما هدیه ای بفرستد آن را در مشکلی می پیچد

هرچه مشکل بزرگتر باشد ، هدیه هم بزرگتر است


  نوشته های دیگران ()
<      1   2   3   4   5   >>   >
 
فهرست ها
 RSS 
خانه
ارتباط با من
درباره من
پارسی بلاگ

بازدید امروز: 2
بازدید دیروز:  3
مجموع بازدیدها:  27161
منوها
» درباره خودم «


دنیای من


» فهرست موضوعی یادداشت ها «

روابط اجتماعی[32] .
» آرشیو مطالب «

هفته اول
هفته سوم
هفته دوم
هفته چهارم
هفته پنجم
هفته ششم
هفته هفتم
هفته هشتم
هفته نهم

» لوگوی وبلاگ «